مهر و مهتاب
چکیده داستان مهرومهتاب نوشته تکین حمزه لو
تهران:شادان،1390،424ص،چاپ شانزدهم،شابک9647259271،قیمت19500تومان
مهرومهتاب داستان زندگی جانبازی شیمیایی به نام حسین است که دردانشگاه محل تحصیل خود درقسمت امورفرهنگی مشغول به کاراست. حسین به علت تسلطی که درحل مسایل ریاضی دارد گاهی اوقات به جای استاد ریاضی درکلاس درس حضور یافته وبه حل مسائل می پردازد.دانشجویان که درابتدا اورا به رسمیت نمیشناسند درکلاس به شیطنت وشوخی وخنده می پردازندوسعی دربه هم زدن نظم کلاس دارنددراین میان نقش مهتاب پررنگ تراست .ماجراهایی در داستان اتفاق می افتد که باعث ایجاد علاقه میان این دونفر(حسین ومهتاب )میشود اما این دو که ازنظر اعتقادی ومذهبی وسطح مادی باهم بسیار متفاوت میباشند با مخالفت خانواده مهتاب روبرو میشوند.مهتاب درخانواده ای بدون پایبندی به مسائل دینی ومذهبی وحسین درخانوده ای کاملا مذهبی ومتفاوت رشد کرده است .با تلاشهای این دونفر (بویژه اعتصاب غذایی یک هفته ای مهتاب) این دوتوانستند رضایت خانواده مهتاب را بگیرند وبه عقد حسین درایدولی خانواده مهتاب اورا بطورکلی طردکردند وففط برادرش سهیل بااودرارتباط بود واورا ازوقایع مربوط به خانواده اش مطلع میکرد.حسین هم سالهاپیش خانواده اش را درجنگ از دست داده بودهمه این عوامل باعث تنهایی آنها شده بود اما حسین توانسته بوداین تنهایی ها رابرایش پرکندسراسر داستان به ابراز احساسات حسین به مهتاب میپردازد ومیزان علاقه فراوان این دو به یکدیگررا به تصویر میکشد واین که چگونه مهتاب تحت تاثیر افکار حسین قرار میگیرد نماز میخواند محجب میشودو درمراسمات مذهبی شرکت میکند.پدرومادر مهتاب بعد ازمدتی به خارج ازکشور میروندو سهیل انها را مرتبا ازوضعیت مهتاب مطلع میکند بعدها که انها متوجه خوشبختی دخترشان میشوندونیز دلشان برای نوه یشان علیرضا(پسرحسین ومهتاب)تنگ شده بودبا شرمندگی برمیگردند ودخترشان راپذیرا میشوند.حالاتنها نگرانی مهتاب ،حال عمومی حسین است که بعلت ازبین رفتن بخشی از ریه هایش هرچندوقت یکبار بدحال میشودودربیمارستان بستری میشود .حسین همراه دوستش علی که اونیز ازجانبازان شیمیایی است برای مداوا به خارج ازکشور میرود اما متاسفانه مداوای هردو بی تاثیر بودوعلی به علت شدت جراحات از دنیا میرود ومدتی بعد نیز حسین درحالی که تمام اعضای خانواده مهتاب کنارش هستند دربخش مراقبتهای ویژه درنهایت آرامش باهمان لبخند معصومانه روی لبش ازدنیا میرود.البته درلابه لای داستان به ماجرای زندگی چندتن ازدوستان مهتاب نیز میپردازد که برای زندگی جوانان امروز تجربیات خوبی است.
نقدی برمهرومهتاب
ازنظرظاهری کتاب مهرومهتاب دارای جلدی باترکیب رنگ ساده اما جذاب میباشد تصویر یک گل سفیدکوچک درزمینه ای کاملا سیاه که خواننده راکنجکاو میکند علت انتخاب این طرح چه بوده است؟بنظرمن شاید آن گل کوچک سفید مهتاب(شخصیت اصلی داستان)بوده است که دردل تاریکی ها رشدیافت وخودش راپیداکرد!
ازلحاظ شخصیت پردازی مهتاب دختری بسیار ثروتمند ،امروزی و نازپرورده است که نظراطرافیان را به خود جلب میکند درمقابل حسین پسری مذهبی ومتدین بسیار لاغرورنجوروبیمارکه بیشتر حس ترحم را درانسان ایجاد میکند تاعلاقه!
ازلحاظ نگارشی نیزنویسنده ازکلمات روان وقابل فهم استفاده کرده است وازبه کاربردن جملات طویل وثقیل نیز خودداری کرده است دربعضی جاها ازاصطلاحات عامیانه استفاده کرده است که درجذابیت داستان بی تاثیر نبوده است(مثل چاکریم ،نیشت روببند،زبان دراز ) ظاهرا یکی ازاهداف نویسنده داستان برقراری ارتباط میان نسل جوان امروزوسالهای جنگ است که بنظرم حمزه لوتوانسته است دراین داستان تاحدودی به این مهم دست یابد ونیز با نوشتن این داستان توانسته است به جوانان امروز بفهماندکسانی که درمیدان جنگ بوده اند خیلی انسانهای متفاوت ورویایی نبوده اندبلکه آنها نیزمانند تمام جوانهای دیگردارای همان هیجانات واحساسات طبیعی هستندوآنها هم میتوانند کسی رادوست داشته باشندوبرای به دست آوردنش تلاش کنند این همان چیزی است که نویسنده تقریبا درسطربه سطر کتاب به آن پرداخته است وتمام احساسات وعواطف این جانباز شیمیایی را نسبت به مهتاب به رشته تحریر دراورده است.
بنظرمیرسد پیام دیگر داستان این است که تفاوتهای فکری وفرهنگی میان دوخانواده همیشه منجربه بروز اختلاف ومشکلات میان دونفر نمیشود بلکه گاهی درمیان این تفاوتهاافرادی مانندحسین ومهتاب وجود دارندکه ممکن است یکی دیگری را دچارتحولی عمیق کند مهتاب که معنی حجاب را نمی فهمید در زندگی مشترک با حسین حتی چادر به سرکشیدوافکارش نیز متحول گردید نویسنده درانتقال این پیام موفق عمل کرده است البته ازنظر روانشناسی به این جنبه از داستان میتوان ایراد وارد کرد زیرا ازنظر روانشناسان زوج هاباید همانگونه که هستند یکدیگر را بپذیرند نه اینکه به فکرتغییر دادن یکدیگرباشند یا به زبان دیگربهتر است به فکر تغییر خودمان باشیم نه همسرمان وافراد ازهمان ابتدا باکسی ازدواج کنندکه ازنظر سطح فکری واعتقادی وفرهنگی به آنها نزدیکتر باشند.
درلابه لای داستان به مسایل ومشکلات جانبازان شیمیایی نیز پرداخته شده است مانند زمانی که حسین تدریس میکند براثر بوی اسپری به شدت سرفه میزند وبیهوش میشودویا ازبین رفتن بخشی از ریه های او وعلی براثر جراحات شیمیایی اما بنظرم پرداختن به این قضیه درحاشیه بود وخوب به این مسئله پرداخته نشده بود زیرا مسایل جانبازان شیمیایی به بیش از دوسرفه و... ختم میشود.
یکی دیگر ازانتقادهایی که میشودنسبت به داستان داشت این است که شخصیت حسین درداستان فردی متدین است که حتی به مهتاب نگاه نمیکرد ولی دربخشهای دیگر داستان قبل از ازدواج بدون هیچگونه محرمیتی دست مهتاب را میگیردبرنوک انگشتانش بوسه میزند وراحت با او به همه جا میرود که خلاف شخصیت اوبعنوان فردی مذهبی درداستان است.نکته دیگر اینکه مهتاب میتوانست با ایده منطقی تری رضایت خانواده اش را به دست آورد نه بااعتصاب غذایی وبی احترامی به خانواده بطوری که مادرش نیز درمراسم عقدش شرکت نکند این نکته برای خواننده بدآموزی دارد.
درکنارزندگی این دونفربه ماجرای زندگی چندتن ازدوستان مهتاب پرداخته شده بود که تجربیات خوبی را به دختران جوان انتقال میدهد وبه بعضی ارزشها مانند ارجحیت صداقت ودرستکاری بر مادیات خوب پرداخته است.داستان پایان غم انگیزی دارد که قطعا هرخواننده ای را تحت تاثیر قرا رمیدهد.
درکل قلم تکین حمزه لو را دوست دارم بسیار شیوا وروان مینویسدوخواننده بادردست گرفتن کتابهایش خود رامیان وقایع واتفاقات داستان می بیند